محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

Mohammad mahdi

به خونه خوش آمدی جان مادر

1391/4/29 11:29
نویسنده : هانیه
558 بازدید
اشتراک گذاری

١ آبان ٨٩....

امروز به خانه آمدی نازنیم اما نه خونه خودمون،بلکه خونه عزیزه..برای اینکه واقعا برای مراقبت از تو به کمک اونها نیاز دارم...

آمدی خانه اما کوچکم با کوهی از نیاز آمدی...آنقدر به من نیازمندی که گاهی نگران میشوم که...

 

محمد مهدی 20 روزه

هنوز برای شیر خوردنت به من نیازمندی،هنوز حتی توان گریه نداری،برای بیدار شدن به من نیازمندی،سرفه بلد نیستی و مدام شیر به گلوی کوچکت میپرد....

روز اول با لوله ای که در بینی داشتی ،کار من آسان تر بود اما همون شب اول در خواب با دستهای کوچولوت اون رو کندی وحالا با شیشه شیر میخوری.. خیلی آروم و سخت

هر بار شیر خوردنت همرا بود با کلی استرس و دلهره،حالا دیگه شب و خواب شب برایم بیمعنا شده چون یا در حال بیدار کردن تو رای شیر خوردنم یا در حال شیر دادن و یا در هنگام خواب نگرانم پتو رو روی بینی کوچکت نیندازی.....

 

 

(امیدوارم وقتی مرد شدی،به یاد داشته باشی این روزهای سراسر نیاز را،یادت نرود که انسان چقدر ضعیف خلق شده و هر چه داریم از لطف پروردگار است و بس...یادت بماند که شاکر باشی و بندگی کنی در مقابل خالقی به این مهربانی و عظمت...)


این روزها اگر حمایت عزیز جون و بابا حجت و خاله نبود ،نمیدونم باید چه کار میکردم،چون لااقل خیالم از بابت کار خونه و غذا پختن ومهمون و..به لطف عزیز جون راحت بود....شاید حالا قدر پدر و مادرم رو بیشتر از پیش میدونم..حالا میفهمم که مادر یعنی عشق و چقدر سخت است شب بیداری مادرانه،حالا مادر من برای تو هم مادری میکندو..

بابا جونت هم سرش حسابی شلوغه و باید کار کنه تا لقمه حلال در بیاره و...تا محتاج خلق نشیم.بابایی خیلی دوستت داره اما هنوز جرات بغل کردن یا شیر دادنت رو نداره آخه خیلی کوچولویی....

 

 

 

پسندها (3)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Mohammad mahdi می باشد